«امشب به صرف بورش و خون» نمایشی که مدیون بازیگران خود است
نمایش «امشب به صرف بورش و خون» به نویسندگی مهدی یزدانیخرم و کارگردانی صابر ابر با ویژگیهایی چون فضاسازی دقیق، بازیهای قابل توجه و نبود انسجامروایی به پرفروشترین اثر نمایشی ۱۴۰۳ بدل شد.
خبرگزاری مهر-گروه هنر-علی حیدری؛ گروه هنر خبرگزاری مهر قصد دارد در طول ایام نوروز، به سراغ یک چهره تئاتری برجسته که در سال ۱۴۰۳ با اثر نمایشی موفقی روی صحنه رفته است، برود. همچنین در گزارشهای پیش رو به هنرمندان جوانی نیز میپردازیم که در سال گذشته در تئاتر ایران خوش درخشیدند و نمایشهایی را به صحنه بردند که هم مورد توجه مخاطبان قرار گرفت و هم منتقدان به آن روی خوش نشان دادند.
در این گزارش به سراغ نمایش «امشب به صرف بورش و خون» به نویسندگی مهدی یزدانیخرم (براساس رمان «نازنین» اثر فئودور داستایفسکی با ترجمه یلدا بیدبختی) و کارگردانی صابر ابر رفتیم.
نمایش «امشب به صرف بورش و خون» از ۲۲ فروردین تا ۲۵ اسفند سال ۱۴۰۳ در بلک باکس پردیس تئاتر و موسیقی باغ کتاب به صورت منقطع روی صحنه رفت و موفق شد که رکورد پرفروشترین اثر نمایشی سال قبل را به خود اختصاص دهد، هرچند که اجراهای این نمایش ادامهدار بود. ۶ و ۷ فروردین امسال نیز در تالار مرکزی شهر رشت روی صحنه رفت.
پرفروشترین نمایش سال؛ اما نه فقط به خاطر صابر ابر
موضوعی که در میان اهالی تئاتر امروزه جا افتاده است، اهمیت حضور بازیگر یا بازیگران سرشناس در یک نمایش برای فروش گیشه آن اثر است؛ شاید عمده مخاطبان تئاتری در وهله نخست، عامل اصلی موفقیت این پروژه نمایشی را حضور صابر ابر در این نمایش به عنوان بازیگر و کارگردان میدانند که قطعاً این عامل تأثیر بهسزایی داشته و دارد اما آیا تنها عامل همین است؟
اگر آثار نمایشی را که از حضور بازیگر سرشناسی در گروه بازیگران خود بهره میبردند در سال گذشته بررسی کنیم؛ متوجه خواهیم شد که حضور بازیگر سرشناس در شرایطی که اثر از لحاظ کیفی در درجه مطلوبی قرار ندارد، تنها در چند شب ابتدایی اجرا نقش مؤثری در جذب مخاطب دارد، زیرا همچنان رکن اصلی تبلیغات در تئاتر، تبلیغات سینه به سینه است و انگار که مخاطبان این حوزه، به بلوغی در مورد انتخاب آثار رسیدهاند و دیگر دوره انتخاب کورکورانه آثار نمایشی تنها به دلیل حضور یک بازیگر سرشناس گذشته است. (به استثنای چند اثری که از حضور رپر و یا بلاگرهای اینستاگرامی بهره بردند که این قبیل آثار از دامنه تئاتر خارج هستند و میتوان آنها را «نمایش» تلقی کرد) که این نکته قابل توجهای است که میتواند نوید وقوع یک عصر روشنگری را میان اهالی تئاتر بدهد.
ملودرامی وفادار به ژانر
اما در نمایش «امشب به صرف بورش و خون» ما در بحث ژانرشناسی با یک ملودرام مواجه هستیم، زیرا کاراکتر محوری هم سطح مخاطب و از جنس مردم عادی است. وفاداری به ژانر نکتهای است که در طراحی و بازی صابر ابر به وضوح دیده میشود.
روایت یک خطی نمایش «امشب به صرف بورش و خون» به سرگذشت دختری که بنا به دلایل نامعلومی دست به خودکشی زده و اکنون، پس از مرگش، همسر او به بازخوانی و بازگویی رخدادهای زندگی وی میپردازد، اشاره دارد.
نبود انسجام روایی؛ شعارزدگی در صحنه
در بحث روایت، شاید انتظار مخاطب، روایت دقیقتر و منسجمتری است و این احتمال پیش از ورود به سالن نمایش برای تماشاگر مطرح میشود که یزدانیخرم شیوه روایی جذابتری را برای مخاطب خود انتخاب کرده است، اما اینگونه نیست و ما در حین نمایش شاهد دیالوگهایی هستیم که رنگ و بوی شعارزدگی دارد و شاید اصلاً وجود آنها نیازی نیست و خود روایت به خودیخود این معانی را به شکلی غیرمستقیم، انتقال میدهد.
متن در خلق اتمسفر به یاری طراحی صحنه و نور، تقریباً موفق عمل میکند، اما وقتی که قصه مضمون و پیام خود را به درستی انتقال میدهد، چه نیازی به دیالوگهای صریح و بیپروا است؟ این موضوع، جزوه معدود مواردی است که مخاطب را دلزده میکند.
صابر ابر؛ قدم زدن با کاراکتر روی صحنه
ورای بحث روایت و کارگردانی، صابر ابر در بازیگری روی صحنه در این نمایش بسیار چشمگیر عمل میکند؛ او عادی بودن روی صحنه را بسیار مطلوب و دقیق از بر است و انگار که شخصیت را به شکلی کاملاً عینی روی صحنه تئاتر زیست میکند و همین امر سبب هم ذات پنداری مخاطب با کاراکتر میشود که ارتباط مستحکمی را میان مخاطب و کاراکتر ایجاد میکند. با توجه به مؤلفههای ژانر، صابر ابر در راستای ملموستر شدن فضا از ابتدا تا انتهای نمایش دیوار چهارم را پیدرپی میشکند و سعی میکند مخاطب را بیش از پیش در فضای یک مراسم شام به صرف بورش و خون قرار بدهد.
فاطمه نقوی؛ زنی که نیاز به کلام ندارد!
پس از صابر ابر لازم است به فاطمه نقوی نیز اشاره کنیم که انگار پس از مدتها به بازیگران تازهکار تئاتر، یادآور میشود که برای دیده شدن الزامی به بیان دیالوگ و یا زیادهگویی نیست، بلکه حضور درست روی صحنه است که تصویر دقیقی از بازیگر در پس ذهن مخاطب حک میکند؛ این دقیقاً عملی است که از جانب نقوی به وضوح حس میشود، وی در طول نمایشی که بیش از ۶۰ دقیقه تماشایش زمان میبرد، تنها یک جمله در آخرین ثانیههای اجرا به زبان میآورد، اما حضوری که به وسیله نگاه، حرکات و اکت خلق میکند؛ هیچ نیازی به استفاده از دیالوگ ندارد.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰