مؤلف مردم؛ تاملی بر پیوند دوستی میان شهید رئیسی و مردم

آقای رئیسی کسی بود که به واسطه نمایندگی مردم جمهوری اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، مردم را گرد آورد و تألیف کرد.

مهر نوشت: گریه اساساً نشانه حب هست و یا می‌توان گفت نشانه حب هم هست. اینکه مردم کسی را که دوست داشته باشند در فقدانش برای او گریه می‌کنند. خوب مردم برای شهید رئیسی به معنای واقعی کلمه گریستند. در ابیات متعدد ادبیات فارسی هم اشک نشانه حب میان عاشق و معشوق است؛ مثلاً حافظ می‌گوید:

تو را صبا و مرا آب دیده شد غَمّاز

وگرنه عاشق و معشوق راز دارانند

سوال این است که این حب به چه چیزی تعلق گرفته و ماهیت این حکم چه هست؟ مردم برای چه کسی گریستند؟ اولاً ما فهمیدیم که رئیس جمهور جمهوری اسلامی باید کسی باشد که بتوانیم او را دوست بداریم و دوست داشتن چقدر چیز مهمی است. اگر بخواهیم با زبان فخیم‌تری بیان بکنیم، این همان سیاستی است که بر پایه حقوق است و مبتنی بر آن چیزی که تحت عنوان پیوند بین وِلایت و وَلایت گفته شده است. این مبنای نگه داشتن سیاست در جمهوری اسلامی است. اگر این را جدا کنی، یک سیستم بوروکراتیک تخصصی می‌ماند که معلوم هم نیست پاسخگوی نیاز ما باشد و بتواند مردم را گرد هم بیاورد. در نظامی که حب وجود نداشته باشد، هر کسی به دنبال حداکثرسازی سود و منافع خود است و اصلاً «جامعه» شکل نمی‌گیرد.

این حب چه ماهیتی دارد و به چه چیزی تعلق گرفته است؟ می‌دانیم که مردم آقای رئیسی را با صفاتی مانند تقوا، پاکی، صفا خلوص و صداقت می‌شناسند. ویژگی‌های عمومی که می‌توانیم یکی یکی برشماریم که دال مرکزی آنها همین صفا و خلوص است. اما سوال این است که آیا صرفاً این محبت یک امر رمانتیک بوده؟ آیا یک تلقی صلح کلی از محبت باید داشته باشیم؟ ما گاهی در برابر آنهایی که بی‌ادبی کردند و مسخره کردند و شادی کردند و پای‌کوبی کردند و در جدال با آن جریان می‌گوئیم شما انسان هم نیستید و حرمت مرده و داغداران و دوستدارانش را هم نگه نداشتید اما این موضع مبنایی ما نیست، موضع جدلی ماست. آیا صرفاً این محبت یک محبت صلح کلی است؟ سوال بعدی اینکه آیا این محبت دشمن ندارد؟ ما می‌دانیم آقای رئیسی با القاب خیلی وحشتناکی از سمت دشمنانش مواجه بوده است. مثل قاتل و قصاب و آیت الله اعدام و… یعنی آدمی بوده که کم دشمن نداشته و این جور نیست که بتوانیم بگوییم این محبت صرفاً یک محبت عام و خنثی و بدون دشمن بوده در پیام رهبر انقلاب برای شهید رئیسی هم به همین موضوع اشاره شده است: «طعن بدخواهان». معمولاً آقا در پیام‌هایشان زیاده‌گویی نمی‌کنند؛ بلکه چیزهایی می‌گویند که ما تأمل کنیم. نکته دیگر اینکه آقای رئیسی کسی نبود که نسبت به مقوله ورود حکومت به مسئله حجاب -که به زعم برخی منجر به شکافت اجتماعی می‌شود- موضع توأم با کوتاه آمدن یا تنزلی داشته باشد. نقل قول صریح ایشان این هست که گفتند بساط این کشف حجاب باید جمع بشود. یعنی مواردی هست که نمی‌توانیم بگوییم یک محبت عمومی و صلح کلی وجود دارد. مثل یک مسیحای منزه یا یک پاپ، یا یک گوشه نشینی که از دنیا رفته است. پس این محبت یک محبت رمانتیک نبوده است. یک محبت صد در صد سیاسی بوده است.

از آن طرف آیا این محبت که یک محبت سیاسی است، از جنس کاریزماتیک است؟ محبت کاریزماتیک یعنی یک جذبه ناشی از هوش و شخصیت و نبوغ خاص. در حالی که مردم ایشان را به چنین صفاتی نمی‌شناختند. ایشان مانند برخی پیشوایان کاریزماتیک اهل خطابه‌های شورانگیز علیه مخالفان خود اهل دشمن تراشی‌های علیه رقبای سیاسی خود نبود. صفاتی که در رهبران کاریزماتیک دیده می‌شود. آقای رئیسی چنین اوصافی هم نداشت.

پس این محبت از چه چیزی نشئت گرفته است؟ وقتی درست نگاه کنیم می‌بینیم که گویی مردم آقای رئیسی را در امتداد یک عهدی شناسایی می‌کردند که آن عهد در باطن و ضمیر انسان ایرانی هست و در تاریخ او هم جاری شده است. یک عهدی که با وقوع انقلاب اسلامی بسته شده است. آقای رئیسی از آنجا که وفادار به عهد تاریخی و سیاسی مردم ایران بود، محبوب شد.

اشراب و سرریز شدن معنویت در سیاست. مردم به واسطه این عهد جمع می‌شوند و «مردم» می‌شوند. این عهد و این حکم موجب شکفتن مردم می‌شود. عهد در عین اینکه سویه محبتی دارد، سویه سیاسی هم دارد. این در رفتار مردم در لحظه تشییع قابل مشاهده است. کسی که برای تشییع آمده، همزمان که اشک می‌ریزد و منتظر آمدن تابوت است، با بغل دستی‌اش در حال گفت‌وگو و تحلیل سیاسی جدی است. یعنی می‌داند که در چه صحنه سیاسی‌ای حضور دارد. این مردمِ بالفعل و متشکل و هم‌عهد، مردمی هستند که به واسطه این محبت و دوست داشتن، گرد آمده‌اند. دوست داشتنی که لاجرم دشمنی هم دارد و به این واسطه می‌توانیم بگوییم سیاسی است. این مردم بر چنین شخصیتی دارند گریه می‌کنند.

نکته مهم دیگر اینکه شهید رئیسی، به واقع نماینده جمهوری اسلامی بود. طبیعتاً باید رئیس جمهور یک نظام سیاسی، نماینده همان نظام سیاسی باشد. نماینده ارزش‌ها و جهت‌گیری‌های همان نظام سیاسی باشد؛ اما گویی ما عادت کرده‌ایم که سیاسیون تراز اول ما و بعضی از حواریون آنها، یا نماینده جمهوری اسلامی نباشند یا آرام آرام از جمهوری اسلامی فاصله بگیرند. اینکه ایشان نماینده جمهوری اسلامی بود یعنی اراده اساسی قانون اساسی جمهوری اسلامی و رهبری نظام و اراده تاریخ مردم و ارزش‌های انقلاب را متکفل شده بود و بر عهده گرفته بود. لیبرال‌ها می‌گفتند که مثلاً ایشان شخصیت سیاسی ندارد و صرفاً یک مهره است و بازی می‌خورد. آن لیبرال می‌خواهد بگوید ایشان مثل رئیس جمهورهای دیگر نباید نماینده جمهوری اسلامی باشد! یعنی یک لیبرال، کسی را شخصیت سیاسی می‌داند و به عنوان شخصیت سیاسی به رسمیت می‌شناسد که جهانی بیرون از ساختار جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی را نمایندگی بکند. انگار ما عادت کرده بودیم که سیاسیون ما برای جمهوری اسلامی نانماینده باشند. ما عده‌ای گفتارپرداز سیاسی داریم که می‌گویند فلانی گزینه مردم است و بهمانی گزینه نظام! یعنی همزمان که داخل نظام بودند می‌گفتند ما نماینده نظام نیستیم! نماینده مردمیم! مگر اصلاً چنین چیزی ممکن است؟! یعنی بارها و بارها با اعمال و گفتار و نحوه بودنشان زخم زدند به ساختار سیاسی و ارزش‌های کلان این نظام. این جریانات سیاسی، همان کسانی هستند که مردم را در طول سال‌های گذشته از پیرامون ساختار سیاسی پراکنده کردند. آقای رئیسی اما کسی بود که به واسطه نمایندگی مردم جمهوری اسلامی و نظام جمهوری اسلامی مردم را گرد آورد و تألیف کرد.

همین محبت و الفتی که به واسطه پایداری بر عهد انقلاب اسلامی ایجاد شده است، موجب تألیف مردم می‌شود. در شرایطی که نانماینده‌های جمهوری اسلامی مردم را پراکنده می‌کند، شهید رئیسی، همچون «مؤلف مردم» وارد صحنه شد و مردم را از نو تألیف کرد.

سید علی سیدان

سردبیر نشریه «سوره» حوزه هنری