اهمیت بیان دراماتیک در پرداختن به خانواده

سازندگان فیلم «در آغوش درخت» تلاش دارند با بیانی دراماتیک عواقب منفی فروپاشی یک خانواده را به تصویر کشیده و به بینندگان یادآوری کنند.

مهر: محمدجواد فراهانی منتقد به بهانه اکران فیلم سینمایی «در آغوش درخت» به کارگردانی بابک خواجه‌پاشا یادداشتی درباره فیلم نوشته و به ویژگی‌های این اثر سینمای به‌خصوص در پرداختن به ارزش‌های خانواده پرداخته است.

در این یادداشت آمده است:

درست در نیمه تابستان و در حالی‌که برهوت سینمای ایران تمام فیلم‌ها را در سال جدید فراگرفته بود و بعد از گذشت حدود پنج ماه آثاری ناامیدکننده به نمایش درآمده بودند و جز ۲ فیلم سینمایی قابل تامل که اکران‌شان را قبل از سال ۱۴۰۳ آغاز کرده بودند فیلم خوب و مهمی اکران نشده بود، بالاخره فیلم سینمایی «در آغوش درخت» این فضا را شکست تا اولین اثر قابل بحث سال جدید باشد.

داستان «در آغوش درخت» در نزدیکی ارومیه اتفاق می‌افتد و روایتگر خانواده‌ای است که با چالش‌های جدی در زندگی مواجه شده‌اند. زن و شوهر قصه در آستانه جدایی قرار دارند که این وضعیت باعث شده تا فرزندانشان، علیسان و طاها نیز با مشکلات و احساس اضطراب و جدایی دست و پنجه نرم کنند. به همین دلیل، سازندگان فیلم تلاش دارند با درگیر کردن تمام اعضای خانواده پس از بروز مشکل اولیه، بحران را به کل خانواده گسترش دهند و عواقب منفی فروپاشی یک خانواده را به تصویر کشیده و به بینندگان یادآوری کنند. معمولا وقتی صحبت از اثری به میان می‌آید که قرار است ارزش‌های محیط خانواده را نمایش دهد، حاصل فکر پلاتی مضمون‌زده و شعاری است که این پلات نه تنها تاثیرگذار واقع نمی‌شود بلکه به دلیل دوری‌اش از عوامل دراماتیک و بیان سینمایی توسط مخاطب پس‌زده می‌شود اما «در آغوش درخت» راهی کاملا متفاوت را انتخاب کرده و به همین دلیل برنده سیمرغ بهترین فیلم‌نامه از جشنواره فجر ۴۱ شده است.

فیلم‌نامه این اثر با استفاده از ساختار دراماتیک سه‌پرده‌ای، به تدریج و با دقت داستان را پیش می‌برد. در آغاز، مشکل بین زن و شوهر که منجر به فوبیای فاصله در زن شده است، معرفی می‌شود. سپس، به شکلی دراماتیک به بررسی تاثیرات احتمالی این طلاق روی فرزندان پرداخته می‌شود. فیلم‌نامه با دقت و به تدریج این مسایل را مطرح و به خوبی از حرکت طولی و عرضی برای توسعه داستان استفاده می‌کند. در این راستا تمامی نقاط مهم فیلم‌نامه از جمله گره‌افکنی، نقطه عطف اول، بحران، نقطه عطف دوم و نقطه اوج به درستی و در لحظات صحیحی از فیلم رخ می‌دهند اما با این حال توجه به ۲ نکته می‌توانست به غنای فیلم‌نامه بیفزاید. مشکلی که «کیمیا» با آن مواجه است و علت طلاق او محسوب می‌شود از همان ابتدا قابل پیش‌بینی است و در نقطه عطف دوم که آن را به زبان می‌آورد دیگر ضرب روایی لازم را ندارد و افکت دراماتیک غافلگیری کارکرد دقیقی پیدا نمی‌کند. هم‌چنین در مسیر گره‌گشایی آن‌چه منجر به کشف نهایی می‌شود، کمی دور از جریان درام است و به جای اینکه در مسیر صحیح جست‌وجوی زن و مرد به ثمر بنشیند بیشتر شکلی از تصادف را یادآور می‌شود.

نکته بعدی که درباره این فیلم حائز اهمیت است، بازنمایی تجربه زیسته در مدیوم سینماست. تجربه زیسته نه به مثابه امری که قرار است عینا بازنمود دقیق خود فیلمساز یا نویسنده باشد بلکه به مثابه نزدیکی و قرابت دقیق به پدیدار مورد توجه. «در آغوش درخت» نشان می‌دهد که فیلمساز حتی اگر این داستان تجربه شخصی خودش نبوده اما کاراکترهای داستان را می‌شناسد، با آن‌ها همدلی برقرار کرده و با آن‌ها از نزدیک آشناست. می‌داند چگونه حرف می‌زنند و دغدغه‌شان چیست و از این رو متناسب با فضای درام قصه‌اش را تعریف کند. افزون بر این، بازی بازیگران از جمله مارال بنی‌آدم و ۲ کودک قصه جالب توجه است. در این رابطه یادآوری یکی از صحنه‌ها بسیار جالب توجه است. زمانی‌که مرد و زن تصمیم گرفته‌اند بچه‌هایشان را از هم جدا کنند و در یکی از این صحنه‌ها مرد در مغازه عرقیات، پسر بزرگش «طاها» را با خود می‌برد و پسر کوچک‌اش «علی‌سان» را همان‌جا تنها می‌گذارد. «علیسان» در یک حرکت کاملا دراماتیک تا نزدیکی ماشین می‌رود و گویی که بیشتر از سن‌اش می‌فهمد و متوجه است پدرش او را به عمد تنها گذاشته، دیگر جلوتر نمی‌رود. رفتار دوربین نیز در این صحنه جالب توجه است و با قرار گرفتنش در پشت سر پسربچه در مدیوم لانگ‌شات عمل پدر را تشدید می‌کند و متقابلا حسی از تنهایی را به مخاطب نیز انتقال می‌دهد.

این همان صحنه‌ای است که فیلم‌هایی با محوریت خانواده بدان نیاز دارند؛ صحنه‌هایی که در آن‌ها بتوان حس مخاطب را برانگیخته کرد تا به تبع آن بتوان بر آن‌ها تاثیر گذاشت.