اپیدمی تکرار و شباهت در فیلم کوتاه/ طلا فروختیم تا فیلم بسازیم
فیلمسازان فیلمهای کوتاه «سیمرغ» درباره اهمیت یک ایده خوب در سینمای کوتاه و چالشها و سختیهای ساخت فیلم کوتاه صحبت کردند.
خبرگزاری مهر-گروه هنر-آزاده فضلی؛ چندین سال است که بستههای فیلم کوتاه که متشکل از مجموعهای از فیلمهایی با یک مضمون یا رویکرد هستند در کنار یکدیگر برای اکران قرار میگیرند و در سینماهای «هنر و تجربه» اکران میشوند. اما بسته فیلمهای کوتاه «سیمرغ» شاید متفاوتترین بسته فیلم کوتاهی باشد که در این گروه سینمایی اکران شده است؛ ۴ فیلم کوتاهی که طی چندین سال اخیر جایزه «سیمرغ» جشنواره فیلم فجر را به خود اختصاص دادهاند که به همراه ویدئوهای پشت صحنه فیلمها در این بسته تماشایی شده است.
فیلمهای «سیمرغ» شامل «ارفاق» به کارگردانی رضا نجاتی، «شریف» به کارگردانی محمد علیزاده فرد، «دآبر» به کارگردانی سعید نجاتی و فیلم کوتاه «برنو» به کارگردانی محمد ثریا است. فیلم کوتاه «دآبر» در سی و هشتمین دوره، فیلم کوتاه «ارفاق» در چهلمین دوره، فیلم کوتاه «برنو» در چهل و یکمین دوره و فیلم کوتاه «شریف» در چهل و دومین دوره جشنواره فیلم فجر، سیمرغ بخش کوتاه را از آن خود کردهاند. به بهانه اکران بسته فیلمهای کوتاه «سیمرغ» در خبرگزاری مهر میزبان سه تن از فیلمسازان این مجموعه (سعید نجاتی، محمد ثریا و محمد علیزادهفرد) بودیم که مشروح بخش اول این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
* در مورد ایده در فیلم کوتاه که باید ناب و بکر باشد، بسیار سخن گفته شده است اما در این مورد صحبت نشده که چقدر یک ایده میتواند تبدیل به الگو برای دیگر آثار فیلم کوتاه شود؛ در واقع یک ایده جذاب و ناب وقتی در یک فیلم شکل میگیرد، بعدها توسط چندین هنرمند به اشکال مختلف مورد استفاده قرار میگیرد. حال هر کدام از شما فیلمسازانی که در دورههای مختلف جشنواره فیلم فجر را از آن خود کردید، چقدر با این موضوع سروکار داشتهاید؟ به عنوان مثال فیلم کوتاه «دآبر» به موضوعی پرداخت که کمتر کسی به سراغش میرفت و به دلیل اینکه اکران عمومی نشد، بارها توسط فیلمسازان مختلف مورد بهرهبرداری قرار گرفت و هر کدام به نحوی معتقد هستند که اولین بار چنین ایدهای به ذهنشان رسیده و آن را ساختهاند!
سعید نجاتی: شاید در سینمای بلند بتوان با اغماض فیلمهای تکراری یا ریمیکها را پذیرفت اما نوع نگاه من به سینمای کوتاه اینگونه نیست؛ سینمای کوتاه از نظر من سینمای بداعت، پیشرو بودن و نوعی از سینماست که شاید تکرار در آن جایگاهی نداشته باشد. به همین دلیل است که من طالب فیلمهای چالش برانگیز و فیلمهایی که تا پیش از این کار نشدهاند یا اگر ایدههای تکراری از فیلتر نگاه کارگردان به گونهای متفاوت پرداخته شود، هستم. خاطرم است یک یا دو سال بعد از دریافت سیمرغ فجر در سال ۱۳۹۸، آرمان فیاض فیلمبردار سینما که مدیر فیلمبرداری «دآبر» هم بود، به من پیام داد که خانمی فیلمنامهای برایش ارسال کرده تا فیلمبرداری آن را انجام دهد و آرمان به دلیل اینکه فیلمنامه عین به عین مانند «دآبر» بوده، از این کار سر باز زده است! خیلی از دوستان معتقد بودند من باید در این گونه مواقع کاری انجام دهم، اما برای من خوشحال کننده است، چراکه برای من موضوعیت مهم تر از اتفاق بود. یعنی وقتی موضوعی اینگونه دغدغهمند است که الان در اکرانها بازخورد آن را میبینم، احساس میکنم در خلق یک فضا یا اتمسفری موفق بودم که به خانوادهها کمک میکند. پس اگر حتی ۳۰۰ فیلم هم بعد از «دآبر» ساخته میشد، باز هم از نظر من موردی نبود و ایرادی نداشت.
نجاتی: طالب فیلمهای چالش برانگیز و فیلمهایی که تا پیش از این کار نشدهاند یا اگر ایدههای تکراری از فیلتر نگاه کارگردان به گونهای متفاوت پرداخته شود، هستم.
اما نکته حائز اهمیت این موضوع، باید برای دوستان فیلمساز و داوران جشنوارهها باشد؛ نه فقط فیلم من بلکه خیلی از فیلمها را دیدیم که کپی و تکرار فیلم دیگری است که اتفاقاً داوران جشنوارهها بدون اطلاع از این موضوع، دست به انتخاب میزنند. این در حالی است که داوران جشنوارهها باید آنقدر تسلط بر فیلم کوتاه و تماشای این فیلمها داشته باشند چون وقتی فیلمی با این شکل میبینند و از آن تعریف میکنند، برای فیلمساز سوء تعبیر پیش میآید که اتفاقاً کپی کار خوبی است! این موضوع است که ارزش کپی کردن را پایین میآورد، وگرنه ساخت فیلمهایی که از یک ایده تابو سوژه گرفتند، لذتبخش است. همچنان که در فیلمهای قبلیام نیز همچون «دآبر» و «صُراحی» دوست داشتم همیشه سوژهای خاص را تصویر کنم که بعدها از آن سوژه نیز بارها استفاده شود. امیدوارم بچههای فیلمساز در نوآوری اقدام جدیتری داشته باشند.
محمد ثریا: سالهای سال است که در جشنوارههای فیلم کوتاه به عنوان تماشاگر و کسی که چندین سال اخیر نیز فیلم ساخته است، حضور داشتهام و حداقل نزدیک به ۱۴ فیلم مستند در جشنواره «سینماحقیقت» درباره نوع رفتار و کنشهای اقوام ایرانی که در «برنو» به آن پرداختیم، دیدم. در جشنواره فیلم کوتاه تهران نیز فیلمهایی مشابه با این سوژه دیدم. اما نظریه اول ما این بود که قطعاً نمیخواهیم داستانی را روایت کنیم و هیچ نتیجهگیری نیز نخواهیم داشت و در واقع مساله تفنگ برنو و ابعاد روانی را که این تفنگ در ذهن زنان سرزمینمان میگذارد، مدنظر داشتیم. من فقط میخواستم تاکید کنم که این فرهنگ و باور اشتباه است و قصد نداشتم قصه خاصی را روایت کنم و خداراشکر در یکی از اکرانهای «سیمرغ» در آبادان به این موضوع اذعان شد. همچنین در روند اکرانهای «سیمرغ» در اقصی نقاط کشور، مخاطبان مختلف از جمله بختیاری و قشقاییهایی که فیلم «برنو» را میدیدند، در مورد برنو صحبت میکردند و به اعتقاد من، این درگیری ذهنی مخاطبان به دلیل فاقد قصه بودن فیلم است. برای من خوشحال کننده بود که مخاطبان بعد از پایان اکران، درباره فیلم من صحبت میکردند و هنوز درگیری ذهنی دارند.
«برنو» فاقد قصهای روایی است و قصد دارد موضوعی را که از دل فرهنگ غلط میآید، نمایش دهد و نتیجهگیری خاصی نمیکند، شاید بیشتر مورد توجه مخاطبان قرار میگیرد. احساس مخاطبان در سالن برای من راضی کننده بود.
* آیا سوژه فیلم «برنو» انتقاد به مسائل فرهنگی مناطق بختیاری و کردنشین بود یا سوژه دیگری مدنظر داشتید؟ همچنان اینکه موضوعی که در «برنو» مطرح شده بود، در تعدادی از فیلمهای کوتاه نیز به آن پرداخته شده است.
ثریا: به صورت ویژه من در مورد تفنگ برنو کار کردم و مسائل دیگری که در فیلم مطرح میشود همگی نامی از برنو را یدک میکشند. مساله شب عروسی، موضوع اصلی در فیلم نیست. این موضوع به اعتقاد من خیلی خصوصی و خانوادگی است و بین خانوادههای عروس و داماد اتفاق میافتد و جنبه عمومی نداشته باشد اما وقتی بحث برنو میشود، ابعاد عمومی پیدا میکند و تاثیراتی که این تفنگ بر اذهان زنان و مردان آن مناطق میگذارد، مدنظر من بوده است. ممکن است برای دختران و پسران خجالت آور باشد اما چون برای مردم آن مناطق، به عنوان فرهنگ و باور جایگاه دارد، قطعاً آسیبهای روانی به همراه می آورد.
ثریا: در فیلم «برنو» تاثیراتی که تفنگ برنو بر اذهان زنان و مردان برخی مناطق میگذارد و همچنین آسیبهای روحی، مدنظر من بوده است* این ایدهها برای ساخت چطور به ذهن شما میرسد؟ در لحظه اتفاق میافتد یا در جریان کارهایتان پیش میآید؟
نجاتی: شهید مرتضی آوینی جملهای داشت مبنی بر اینکه «سینما آدمها را لو میدهد» یعنی درونیات آدمها را لو میدهد و من همیشه با خودم فکر میکردم چطور این اتفاق میافتد؟ ممکن است فیلمنامهای بر اساس ایده یک شخص باشد اما کارگردان است که آن را میسازد، برای مثال فیلم «شریف» فیلمنامهاش را کسی نوشته اما محمد علیزادهفرد آن را ساخته است. در حال حاضر میتوانم جمله شهید آوینی را درک کنم که واقعاً آدم به سراغ چیزی که از درونش میجوشد، میرود یعنی ممکن است فیلمنامههای متعددی را رد کند تا به یک ایده یا فیلمنامهای که از درونش بجوشد، برسد و آن را بسازد و من اینگونه هستم. البته تماشای فیلمهای کوتاه زیاد به واسطه علاقه و داور بودن در جشنوارهها، نیز ممکن است در این مسیر موثر بوده باشد که سبب شده آن چیزهایی را که اپیدمی تکرار در فیلم کوتاه شمرده میشود، جداسازی کنم و آن چیزی را که دغدغه و نوآوری شمرده میشود، در نظر بگیرم.
ثریا: در حین انجام کاری در آن منطقه بودم که چنین اتفاقی را به واقع دیدم و اصلاً شروع قصه من از این اتفاق واقعی بود. در حین ساخت مستندی بودم که این اتفاق را مدام شاهد بودیم و دیدیم که چقدر تاثیرات مخرب و منفی به همراه دارد. یکی از باورهای مردم آن خطه این است که اگر یک دختر در آن شب به هر دلیلی حتی پزشکی، توانایی این کار را نداشته باشد، عروسی بههم خورده حساب میشود و باید دختر و خانوادهاش از آن روستا و منطقه کوچ کنند! این موضوع میتواند ناشی از جامعه مردسالار باشد چون هنوز هم جوامع کوچک مردسالاری هستند. زنها هم زنانی نیستند که بخواهند حق و حقوق خود را مطالبه کنند و اصولاً بر این باورند که مردان سرپرست تمام و کمال آن ها هستند. ما این رسم غلط را نه فقط در بین بختیاریها، بلکه در شهرهای جنوبی هم داریم. من در «برنو» به این موضوع نپرداختم فقط خواستم ابعاد روانی تفنگ «برنو» را در این فیلم به نمایش بگذارم.
* ایده «شریف» بسیار جای تامل دارد به ویژه اینکه سالهای سال فیلمهای متعدد با سوژههای دفاع مقدسی که به صورت مستقیم به فضای جنگ میپرداختند، مطرح میشدند اما «شریف» متفاوت از همه آنهاست. البته جایی نیز به شباهت این فیلم با یکی از فیلمهای بلند سینمایی اشاره شده بود و آن هم به دلیل مواجه مادر و فرزند شهیدش است. نظر شما در این مورد چیست؟ و آیا این ایده قابلیت ساخت فیلم بلند را نداشت؟
محمد علیزاده فرد: به نظرم شباهت ایده «شریف» با آن فیلم منتفی است و شاید به دلیل مواجه مادر و فرزند شهیدش در تابوت چنین سوء تعبیری را به دنبال داشته است. اگر بخواهیم این ۲ اثر را شبیه به هم بدانیم باید بگوییم نصف آثار کوتاه و بلند در سینمای ایران، مثل هم هستند. تنها وجه اشتراکی که من بین فیلم «شریف» و آن فیلم میبینم، همین لحظه مواجهه مادر و فرزند است. جذابیت این ایده برای خود من، نگاه متفاوت آن بود؛ من اگر بخواهم برای فیلمم ژانر تعریف کنم، هیچ وقت آن را در ژانر دفاع مقدس قرار نمیدهم، چراکه همان ابتدای امر فیلمم را لو میدهد و شیرینی مواجهه مخاطب با پایان قصه از بین میرود.
ما سعی کردیم با نگاه نویی به این ایده بپردازیم و روش بدیعی برای پرداختن به سوژهای که معمولاً بچههای فیلم کوتاه کمتر به سراغ آن میروند، برگزیدیم. تصور دوستان بر این است که هر آنچه با منافع حاکمیت همسو باشد، کاری سفارشی به حساب میآید در حالی که واقعاً اینگونه نیست و بیشتر فضای اختناق درست شده که کسی جرأت نمیکند به سوی این سوژهها برود. دفاع مقدس نه فقط برای ما بلکه به نظرم در تمامی جهان، دفاع از وطن و میهن مسالهای متعالی است که در سینمای جهان به شکل جدیتری به آن پرداختهاند و کار کردن در این زمینه را عار نمیدانند.
علیزادهفرد: خیلی از سازمانها و ارگانهایی که مسئول حمایت از ساخت آثار دفاع مقدسی هستند، دست رد برای ساخت «شریف» بر سینه ما زدند!
* در مورد چالشهایی که برای ساخت «شریف» پشت سر گذاشتید، صحبت کنید.
چالش برای ساخت «شریف» بسیار داشتیم اما در کنار این چالشها، برخی تصورات غلط در راه ساخت نیز داشتیم؛ وقتی به سمت سوژهای میروید که همسو با منافع حاکمیت باشد، تصوراتی همچون حمایتهای بیشمار ارگانی را نیز به همراه دارد. ما همه سازمانها و همچنین ارگانهایی را که مسئول حمایت از ساخت آثار دفاع مقدسی هستند، برای اینکه بتوانیم حمایتی برای ساخت بگیریم، زیر پا گذاشتیم تا فیلم «شریف» را بهتر بسازیم، چون هر فیلمسازی به دنبال بهتر ساختن فیلمش است تا خروجی مطلوبتری داشته باشد اما خیلی از همین سازمانها دست رد بر سینه ما زدند.
انجمن سینمای جوانان ایران به عنوان تنها ملجأ سینمای کوتاهیها حمایت از «شریف» را قبول کرد و ما وقتی پروژه را شروع کردیم با همان وجه مرسوم یک سوم بودجه تصویب شده فیلم که انجمن به پروژهها پرداخت میکند، کلید زدیم. ما در خارج از تهران و در روستایی متروکه کار را شروع کردیم، در حالی که هزینه رفت و آمد، اسکان و غذای آن حجم از عوامل، بیش از آن میزانی شد که به ما پرداخت شده بود و به همین دلیل من و تهیه کننده مجبور شدیم طلاهای همسرانمان را بفروشیم و فیلم بسازیم. این طور نیست ایدههایی که حتی با موضوع دفاع مقدس نیز مطرح میشوند از حمایتهای ویژه برخوردار باشند؛ ما وقتی فیلم را ساختیم، توانستیم حمایتی جلب کنیم که باز هم همه هزینهها به ما بازگشت داده نشد.
از طرف دیگر، یک سال پس تولید ما طول کشید چون پول نداشتیم و بخشهایی از جمله موسیقی با همراهی مسعود سخاوت دوست و کالریست فیلم دوستانه پیش رفت اما بخشهایی که نمیشد هزینه نکرد، زمان میبرد تا بتوانیم پرداخت کنیم. حتی به گونهای بود که فیلم قبلیام در جشنواره فیلم رشد جایزه نشان معلم را گرفت و وقتی پول جایزه واریز شد، مستقیم به حساب دوستان واریز شد تا فرآیند پس تولید «شریف» پیش برود. ما با این همه فراز و نشیب فیلم را ساختیم اما وقتی کار به جشنواره فیلم کوتاه تهران رسید، نگاههای برخی به این سمت و سو بود که ما حمایتی ویژه شدیم و حرف و حدیثهایی پشت ما بود!
* هر کدام از شما برای ساخت فیلمهای کوتاه «دآبر»، «شریف» و «برنو» چه مراحلی را برای انتخاب عواملتان طی کردید؟ اگر قرار بود باز هم همان فیلم را بسازید، آیا از همان عوامل استفاده میکردید؟
نجاتی: من بهترین عوامل دنیا را داشتم و اگر ۱۰ بار دیگر هم همان فیلم را بسازم باز هم از همان دوستان چه بازیگران و چه گروههای تخصصیتر در فیلمم استفاده میکنم.
از همین جا میخواهم از همه عوامل گروه «هنروتجربه» از آقایان کاظمی، طیب، زادمهر و دیگر دوستان تشکر کنم. آقای کاظمی برای تک تک اکرانهای ما وقت گذاشته و برای مسیر بهتر ما دلسوزانه اقدام کردهاند. از آقای حمیدی مقدم هم تشکر میکنم که حامی اصلی «هنروتجربه» است. از حمایتهای سیاوش چراغی پور هم در مسیر اکرانهای «سیمرغ» تشکر میکنم.
ثریا: من به عنوان تهیه کننده «برنو» از همه عوامل فیلمم راضی هستم و چون همیشه از اولین فیلم کوتاهم تا امروز هزینهها را خودم پرداخت میکنم، کسی تاکنون برایم رایگان کار نکرده است. اما علی کشاورز مدیر تولید و دوستی بود که در مسیر ساخت بسیار کمکم کرد و از او تشکر ویژه میکنم، چراکه توانست کارهایی را خارج از وظایف مدیر تولیدیاش انجام دهد. در فیلم کوتاه اگر قرار است تعاملی باشد، باید به کار گروهی بیشتر توجه شود.
علیزادهفرد: من چون برای ساخت «شریف»، مهاجرتی به فیلم بلند داشتم و سپس «شریف» را ساختم، برخی به من میگفتند ساخت فیلم کوتاه عقبگرد محسوب میشود! اما من معتقدم فیلم کوتاه هیچ گاه عقبگرد نیست و خیلی اوقات ارزشش خیلی از فیلم بلند هم بیشتر است؛ فیلم کوتاه مواردی را دارد که هیچ مدیوم دیگری ندارد. خیلی از عواملی که در «شریف» کنارم بودند، افرادی بودند که در فیلم بلند با آنها کار کرده و رفیق شده بودیم و بعد از آنها برای حضور در فیلم کوتاه دعوت کردم. چون تولید در خارج از تهران و شرایط خوبی نبود، اگر همراه و رفیق نبودند، این اتفاق رقم نمیخورد و از نظر مالی نیز با من راه آمدند.
در مورد سوال دوم، قطعاً هر فیلمسازی در مسیر فیلمسازیاش رو به پیشرفت است؛ با توجه به تجربه ۲ ساله ام بعد از «شریف» که خیلی برایم جذاب و آموزنده بوده، قطعاً اگر برگردم و بخواهم دوباره فیلم را بسازم، خیلی از عوامل را مجدداً استفاده میکنم اما یکسری را به کار نمیگیرم. حتی در مدل ساخت و دکوپاژ هم تغییر خواهم داد و سعی میکنم فیلم ارتقا یافتهتر از قبل باشد.
ادامه دارد …
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰