رویکردهای بدیل در اقتصاد سیاسی غذا و کشاورزی ایران

در کشاورزی ایران در منظومه غذا-کشاورزی با رویکردهای مختلفی در دولت، مجلس، جناح‌های سیاسی، جامعه مدنی و بخش خصوصی رو به رو هستیم که تحت تاثیر اقدامات انجام شده در سطوح مختلف حکمرانی است.

خبرگزاری مهر: حسین شیرزاد، تحلیل‌گر و دکترای توسعه کشاورزی در یادداشتی اختصاصی برای مهر نوشت؛ در طول ۶۰ سال گذشته کشاورزی جهان تحت تأثیر «گفتمان نوآوری-سرمایه‌گذاری» دستخوش یک پیکربندی مجدد شده است، همان طور که جهانی شدن اقتصاد با کاهش موانع تجارت محصولات کشاورزی عمیق‌تر شد، سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه و زیرساخت‌ها به طور فزاینده‌ای به نفع کشاورزی صادرات محور صورت‌بندی گردید.

این در درجه اول به نفع بزرگترین شرکت‌های کشاورزی مواد غذایی بود که زنجیره‌های تأمین جهانی را کنترل می‌کردند، آنها به تدریج توانستند موقعیت غالب خود را با تأثیرات شبکه ای، با تنظیم استاندارد و با توانایی خود در کنترل تدارکات زنجیره‌های تأمین تقویت کنند؛ البته این یک ویژگی ذاتی سیستم غذایی نئولیبرال سرمایه داری است که کسانی که سرمایه گذاری می‌کنند غذا و نیروهای درگیر در تولید آن را نیز کنترل می‌کنند. اگرچه بیش از ۵۷۰ میلیون کشاورز و ۷ میلیارد مصرف کننده در سراسر جهان وجود دارد، اما تنها تعداد انگشت شماری از شرکت‌ها زنجیره ارزش جهانی صنعتی-کشاورزی – از مزرعه تا پیشخوان مغازه را کنترل می‌کنند. با توجه به سود بالا و قدرت سیاسی گسترده این شرکت‌ها، تغییر وضعیت موجود به نفع آنها نیست چون هرچه یک بخش کشاورزی متمرکزتر شود – چه در حوزه‌های بذر، کود، آفت کش، فرآوری مواد غذایی، توزیع و خرده فروشی – کنترل بیشتری توسط شرکت‌های آن بر دستمزدها، قیمت‌ها، در دسترس بودن محصولات و سیاست گذاری اعمال می‌شود. چنانکه در طول دهه گذشته، ادغام‌های (عمودی-افقی) و تملک‌ها در بخش کشاورزی و مواد غذایی هم از نظر تعداد و هم از نظر ارزش مداوما افزایش یافته است. اما هنوز سنت تاریخی قابل احترامی از رویکردهای اقتصاد سیاسی برای توسعه کشاورزی به ویژه تجارب و درس‌هایی برای کشورمان وجود دارد.

مدیریت کشاورزی در ایران

کشاورزی ایران با بغرنجی‌ها، سنگینی تناقضات، چالش‌ها و عقب افتادگی‌های بسیاری رو به رو است. این کشاورزی، برای حفظ مشروعیت خود در امنیت غذایی، به طور فزاینده‌ای بر تحمل «ناهماهنگی شناختی» تکیه می‌کند که دیر یا زود باید تعیین تکلیف شوند.

زنجیره‌های ارزش جهانی (GVCs) – که به عنوان زنجیره‌های کالای جهانی (GCC) و شبکه‌های تولید جهانی (GPN) نیز شناخته می‌شوند – هم به مثابه محرک و هم پیامد جهانی شدن به یکی از ویژگی‌های تعیین‌کننده اقتصاد سیاسی کشاورزی در جهان تبدیل شده‌اند.

«سرمایه داری زنجیره تأمین» از طریق «قراردادهای فرعی و سایر اشکال وابسته» همراه با برون سپاری‌ها، مالی سازی، کالایی سازی و حاکمیت منطق مدیریت ریسک، شکل نظام‌های بهره برداری کشاورزی معاصر را تغییر داده است. بنابراین، رویکرد اقتصاد سیاسی به سیستم‌های غذایی، هم از توصیف‌هایی که بر جریان‌های بیوژئوشیمیایی درگیر در تولید، تجارت و مصرف مواد غذایی متمرکز است، و هم از مدل‌های اقتصادی متمرکز بر تغییرات عرضه و تقاضا که با قیمت‌ها مرتبط هستند، فاصله می‌گیرد.

رویکرد اقتصاد سیاسی به سیستم‌های غذایی بر لزوم پرداختن به «عنصر قدرت» در زنجیره‌های غذایی تاکید دارد. بنابراین، اشکال «تسهیم قدرت» بین دولت و بخش خصوصی و جایگاه جامعه مدنی در زنجیره‌های غذایی باید مورد توجه قرار گیرد. البته مفهوم سازی چنین قدرتی دشوار است، چه رسد به اندازه‌گیری آن. کشاورزی ایران نیز نباید از این مسیرها غافل بماند.

در کشاورزی ایران، قدرت فقط در اختیار دولتی‌ها نیست بلکه در منظومه غذا-کشاورزی با رویکردهای مختلفی در دولت، مجلس، جناح‌های سیاسی، جامعه مدنی و بخش خصوصی، سیستم‌های متکثر صنعت غذا رو به رو هستیم. مانع نهایی برای ایجاد تغییر در سیستم‌های غذایی این است که چنین سیستم‌هایی معمولاً تحت تأثیر اقدامات انجام شده در سطوح مختلف حکمرانی هستند. در ادبیات مدرن صنعت غذا، ناامنی غذایی از شکست در بهره‌وری کشاورزی در تطابق با رشد جمعیت و افزایش تقاضای ناشی از شهرنشینی و تغییرات مرتبط در رژیم غذایی منشأ می‌گیرد. بنابراین، چنین چارچوب «مهندسانه ای» افزایش سطح تولید و رشد بهره‌وری کشاورزی را به عنوان چالش‌های کلیدی در نظر گرفته و با تمرکز بر مکانیزه کردن، آبیاری در مقیاس بزرگ، استفاده از روش‌های جدید (به اصطلاح «به‌نژادی و ارقام پربازده» یا بهبود یا به‌زراعی) گونه‌های گیاهی، استفاده فشرده از نهاده‌های خارجی (آفت کش‌ها، کودهای نیتروژنه پتاس و فسفاته، علف کش‌ها) و جبر تکنولوژیک تاکید دارد.

چنین رویکردی به سیستم‌های غذایی، چالش را در درجه اول از نظر کمی می‌بینند. نگرانی اصلی آنها این است که اطمینان حاصل کنند که عرضه با تقاضا مطابقت دارد تا قیمت‌ها را در حاشیه مشخص نگه دارند، در نهایت، چنین رویکردی بحث در مورد اصلاحات کشاورزی و صنعت غذا را امری «غیرسیاسی» می‌بیند. اما گرسنگی و سو تغذیه و ناامنی غذا در خاورمیانه منحصراً یا اساساً در مورد افزایش تولید، تحقیق و توسعه گونه‌های گیاهی جدید، مشکلات فنی تولید کشاورزی، حتی مفروضات معمول در مورد شکل‌گیری قیمت‌ها و ارضای نیازهای فیزیولوژیکی افراد نیست. سوال اصلی اینجاست که کدام یک از بازیگران در زنجیره ارزش، بیشترین سود را از سیاست‌های اتخاذ شده در بخش کشاورزی از جمله منابع بانکی (رویکردهای مالی ترکیبی)، سرکوب قیمتی گسترده در بخش کشاورزی، سیاست توزیع یارانه‌ها، اعطای مجوزهای وارداتی -صادراتی، بازی با تعرفه‌ها، تغییرات در نرخ ارز و منتفع شدن از ارز ترجیحی، امکانات ارتباطی و ذخیره سازی، ماشین آلات کشاورزی یا انتشار دانش کشاورزی توسط خدمات ترویجی می‌برند؟ هر بازیگری چقدر قدرت چانه زنی دارد؟

رویکرد اقتصاد سیاسی غذا بر نقش تعاونی

تا کنون در ایران گفتمان جریان اصلی در مورد سیستم‌های غذایی و چگونگی بهبود آنها از جانب هیچیک از جناح‌های سیاسی ارائه نشده است. بنابراین ضروری است که این بحث را از سوالات عمدتاً فنی در مورد چگونگی پیگیری رشد بهره‌وری کشاورزی، به سوالات اقتصاد سیاسی مبنی بر اینکه چه کسی سیستم‌های غذایی را کنترل می‌کند، چه کسی از سازمان‌دهی کنونی سیستم‌های غذایی سود می‌برد و چه موانعی برای تغییر وجود دارد و چه مکانیزم‌هایی دولت‌ها را تشویق می‌کند تا با قانون‌گذاری، چارچوب‌های نهادی نوینی را تصویب کنند، جست‌وجو کرد.

رویکرد اقتصاد سیاسی غذا بر نقش تعاونی‌ها، اتحادیه‌ها، فدراسیون‌های صنعت غذا و تشکل‌های کشاورزی، آینده تولیدکنندگان کوچک و متوسط، توانمندسازی، مشارکت و پاسخگویی دولت در اصلاح سیستم‌های غذایی در برابر نظام صنفی کشاورزی اصرار دارد. دو مؤلفه حمایتی که مستقیماً بر تصمیمات تولید تأثیر می‌گذارد، یارانه‌های تولید و حمایت از قیمت بازار است که از طریق اقدامات تجاری ارائه می‌شود. تعیین متوسط نرخ حمایت از کشاورزی هم مهم است زیرا نرخ‌های بالای حمایت با تحریک تولید کشاورزی، منابع را به کشاورزی جذب و تولید را افزایش می‌دهد.

یارانه‌های کشاورزی به تقویت سیستم غذایی کمک می‌کند و ناگزیر برای تأمین مواد غذایی ارزان نیاز به یارانه است. تولیدکنندگان در کشورهای توسعه یافته جهان سالانه حدود ۲۸۰ میلیارد دلار حمایت دولتی دریافت می‌کنند. در اتحادیه اروپا، کشاورزان یک‌سوم درآمد خود را از یارانه‌های دولتی دریافت می‌کنند. تولیدکنندگان گوشت گاو و گوساله بیش از ۷۰ درصد درآمد خود را از یارانه دریافت می‌کنند. یک گاو معمولی در اتحادیه اروپا روزانه ۲.۲ دلار یارانه دولتی دریافت می‌کند.

در زمینه ترتیبات نهادی رویکرد جریان‌های سیاسی، در قبال واگذاری بسیاری از شرکت‌های زیان ده و حتی واگذاری منابع طبیعی بخش کشاورزی کشور (به ویژه زمین) به بخش خصوصی بسیار اهمیت دارد.

وظایف و یا مأموریت‌ها قابل واگذاری و تغییر رویکرد در سیاست‌های پولی -مالی بخش کشاورزی، نحوه مواجه با استارت‌آپ‌ها و تقویت صندوق‌های پر مخاطره کشاورزی و تجاری سازی هزاران یافته تحقیقاتی تعیین کننده خواهد بود. همچنین با توجه به ناکارآمدی خدمات آموزش و ترویج دولتی چگونه و با چه برنامه‌ای باید شکلی از دگردیسی را به نفع بخش خصوصی در مواجه با تحولات اکولوژیکی کشاورزی (AEE)، اقتصاد دیجیتال (DE)،نوآوری تکنولوژیک کم کربن (LCI) انجام داد؟ برنامه دولت برای بهبود چارچوب نظارتی برای توسعه فناوری‌های دیجیتال و فناوری اطلاعات، رصد و پایش آماری، نوسازی ماشین آلات کشاورزی، بازارهای مالی و بیمه محصولات و سازه‌ها، نحوه معرفی و بکارگیری ابزارهای نوآورانه در تولید محصولات کشاورزی، ارتقا لجستیک (ذخیره سازی، پردازش و فروش)، توسعه زیرساخت‌های اطلاعاتی در مناطق روستایی و تأمین امنیت اطلاعات، آموزش، بازآموزی و آموزش پیشرفته متخصصان کشاورزی و بکارگیری هزاران متخصص دانش آموخته کشاورزی سرنوشت ساز و جریان ساز خواهد بود.

سهم کشاورزی در اقتصاد

بخش کشاورزی ایران طی سالیان اخیر، قریب به ۷۰ درصد مواد غذایی (حدود ۵۵ درصد کالری مورد نیاز) مردم، ۱۹ درصد از اشتغال و ۱۷ تا ۲۵ درصد صادرات غیرنفتی را به خود اختصاص داده است. از نظر توزیع فضایی، تفاوت‌های آشکاری در بهره‌وری زیست‌محیطی کشاورزی در میان مناطق اصلی تولید کشاورزی در کشور وجود دارد. تراز تجارت خارجی بخش کشاورزی تقریباً همواره منفی بوده و واردات کالای کشاورزی نسبت به صادرات همواره پیشی داشته است. اما شدت و میزان منفی بودن تراز تجارت خارجی تحت تأثیر مدیریت‌های مختلف بخش کشاورزی به میزان قابل توجهی تفاوت داشت. از دیرباز، تجارت کشاورزی در ایران سطوح بالایی از حمایت دولتی را دریافت کرده و این را می‌توان به صراحت در قالب مالکیت مستقیم دولتی و از طریق تخصیص یارانه مشاهده کرد. تنها بخشی که توانست با رشدهای مثبت نزدیک به ۴ درصدی تا بالای ۸ درصدی را طی سال‌های ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۸ برای اقتصاد کشور به ارمغان بیاورد بخش کشاورزی بوده است. تا سال ۱۳۹۳ سهم بخش کشاورزی از تولید ناخالص داخلی در یک بازه ۱۷ ساله با این توضیح که این عدد صرفاً مربوط به تولیدات خام باغی زراعی و دامی شیلات، جنگلی و خدمات کشاورزی بوده و محصولات فرآورده شده کشاورزی را شامل نمی‌شود، به طور میانگین ۷ درصد بوده است.

تأثیر غیر مستقیم فعالیت‌های کشاورزی مشتمل بر فعالیت‌های پیشین و پسین تولیدات کشاورزی ۱۶ درصد تولید ناخالص داخلی برآورد شده است.

چالش پیش رو حوزه کشاورزی

جمعیت ایران در سال ۱۳۰۰ کمتر از ۱۰ میلیون نفر بود که امروز به بیش از ۸۰ میلیون نفر افزایش یافته و هفدهمین کشور پرجمعیت دنیا به شمار می‌رود. پیش‌بینی می‌شود با توجه به برنامه‌های افزایش جمعیت، در سال ۲۰۵۰ میلادی جز ۱۰ کشور پرجمعیت جهان به شمار آید. این جمعیت هم آب شرب می‌خواهند، هم آب برای کشاورزی و غذا نیاز دارند و هم حقآبه اکوسیستمی برای تالاب‌ها. با همین جمعیت کنونی هم در حدود نیمی از کالری مصرفی کشور از خارج تأمین می‌شود.

بدیهی است برای تولید غذای بیشتر جمعیت هدف، باز هم به آب بیشتر و تشکیل سرمایه ثابت بیشتری نیاز خواهد بود. میزان سرانه آب تجدید پذیر در سال ۱۳۰۰ حدود ۱۳۰۰۰ مترمکعب بوده ولی در حال حاضر میزان سرانه آب در کشور به حدود ۹۰۰ مترمکعب تقلیل یافته و بحران‌های اجتماعی-اکولوژیکی را به همراه داشته است. بنابراین دولت در ایران به همگرایی حداکثری دو وزارتخانه‌های «نیرو و جهاد کشاورزی» برای حصول حداقلی به سطوحی از امنیت غذایی و انرژی مکفی برای تاب‌آوری محتاج است.

ایران در برابر اختلال در عرضه مواد غذایی که به دلیل تغییرات آب و هوایی ایجاد خواهد شد، بسیار آسیب پذیر است. این امر در وابستگی به واردات کالاهای اساسی برای صنعت دام و طیور آشکار می‌شود، حتی ممکن است به شکل ادواری بازدهی در بسیاری از مناطق تولیدکننده مواد غذایی توسط رویدادهای اقلیمی مختل شود و منجر به افزایش قیمت مواد غذایی شود. ضمناً، با رشد طبقه متوسط، مصرف و عادات تغذیه اعضای جامعه تغییر کرده است و تقاضای برای غذاهای فرآوری شده را افزایش داده است. کشور نیاز به بافرها و ذخایر راهبردی با لجستیکی دقیق و مهندسی شده دارد که مجالی برای تشریح آن نیست.

سخن پایانی

در نهایت باید گفت که پاسخ کشاورزی ایران به انقلاب‌های کشاورزی اخیر نیازمند زمینه سازی‌ها و بسترسازی‌هایی است که از گذرگاه یک حکمرانی خوب با برنامه‌های دقیق می‌گذرد. در این راستا، تأمین اجتماعی کشاورزان، قوانین تجاری، سیاست‌های مالی و توسعه زیرساخت‌ها برای جذب بازیگران و سرمایه گذاران خصوصی در هر کشوری ضروری است.

سیاست‌های مالی می‌توانند با تأثیر بر هزینه‌ها، یارانه‌ها و انحرافات بازار، سرمایه‌گذاری‌های خصوصی را تشویق یا مانع شوند. در حالی که یارانه‌ها ممکن است از بخش کشاورزی داخلی حمایت کند، اما در نهایت می‌تواند منجر به ناکارآمدی و انحراف بازار شود که دینامیک سرمایه گذاری را متوقف می‌کند. گذار از یک بخش کشاورزی تحت پوشش به یک بازار بازتر در معرض تجارت جهانی بدون داشتن دیپلماسی کشاورزی می‌تواند چالش برانگیز باشد. اما برنامه‌های دولت برای تسهیل این انتقال می‌تواند برای موفقیت بلندمدت سیستم غذایی کشور حیاتی باشد.

سیاست کشاورزی باید کشاورزی داخلی را چه در سطح داخلی و چه در سطح جهانی با سایر نقاط جهان (کشت فرا سرزمینی) به ویژه از نظر کیفیت رقابتی تر کند، دولت باید محیطی مناسب برای رشد صنعت خدمات دیجیتال و ایجاد «تله‌مرکزهای روستایی» ایجاد کند. سیاست‌ها باید از شرکت‌هایی که با خدمات فناوری دیجیتال از کشاورزان کوچک و پرولتر زراعی پشتیبانی می‌کنند، حمایت مستقیم نماید. به عنوان مثال، «توکن سازی Tokenization» در حال تغییر شکل آینده کشاورزی است و دیجیتالی شدن زنجیره ارزش کشاورزی نمونه‌ای از انقلاب تکنولوژیکی است که در حال تغییر روش رشد، جمع‌آوری و توزیع مواد غذایی است.

دیجیتالی شدن به طور گسترده به عنوان گذار به فناوری‌هایی تعریف می‌شود که بر اساس انقلاب صنعتی چهارم (۴IR ) عبارتند از اینترنت اشیا (IoT)، هوش مصنوعی (AI)، سیستم‌های فیزیکی سایبری (CPS)، واقعیت مجازی (VR) و واقعیت افزوده (AR) و همچنین برخی از فناوری‌ها، دستگاه‌ها و برنامه‌های تلفن همراه که می‌توانند همراه با این سیستم‌ها استفاده شود. در بخش کشاورزی، دیجیتالی شدن پتانسیل زیادی برای ایجاد انقلاب در فعالیت‌های کشاورزی و سازمان‌دهی زنجیره‌های تولید و ارزش تلقی می‌شود.

استفاده از حسگرها، پهپادها و دستگاه‌های اینترنت اشیا (IoT) برای نظارت بر رشد محصولات کشاورزی، بهبود مدیریت آب و بهینه‌سازی تولید به یک روش معمول تبدیل شده است.

مثال دیگر استفاده از هوش مصنوعی و تجزیه و تحلیل داده‌ها برای تصمیم‌گیری آگاهانه‌تر است.

اتوماسیون یکی دیگر از روندهای کلیدی است که در حال تغییر تجارت کشاورزی در منطقه است. ربات‌ها و ماشین آلات مستقل در مزارع برای انجام کارهایی مانند کاشت، برداشت و دسته بندی محصولات مستقر می‌شوند. این سرمایه‌گذاری‌های سرمایه‌ای در بلندمدت با بهبود کارایی و بهره‌وری سودآور هستند.

پایداری عامل مهم دیگری است که آینده این بخش را شکل می‌دهد. مصرف کنندگان و بازارهای بین‌المللی خواستار مواد غذایی تولید شده به روشی پایدارتر و سازگار با محیط زیست هستند. این منجر به شیوه‌های کشاورزی مسوولانه‌تر و اتخاذ فناوری‌هایی می‌شود که استفاده از آفت‌کش‌ها و ردپای کربن را کاهش می‌دهد. به عنوان مثال، فناوری بلاک چین امکان انتقال دیجیتال اطلاعات محصول از طریق زنجیره را فراهم می‌کند و از قابلیت ردیابی ویژگی‌های آنها در هر مرحله اطمینان می‌دهد. از سوی دیگر، بیوتکنولوژی به تولید محصولات با خواص تغذیه‌ای خاص کمک می‌کند و به مصرف کننده محصولات سالم‌تری می‌دهد.

تمام موارد فوق نشان می‌دهد که چگونه در سال‌های اخیر، حکمرانی دولت در بخش کشاورزی به دنبال بازآفرینی نقش خود از طریق راه حل‌های دیجیتالی و مشارکت محور با بخش خصوص و اغنا جامعه مدنی است تا به ذی‌مدخلان کمک کند؛ تاب‌آورتر و کارآمدتر باشند، بهره‌وری را افزایش دهند و اثرات سو زیست محیطی را برای پایداری افزون‌تر کاهش دهند.