کوین کاستنر در «افق» دیده شد/ وسترن حماسی بزرگ‌ترین مبارزه بازیگر

کوین کاستنر با رونمایی از تیزر فیلم «افق» توضیح داد که چرا ساختن این وسترن حماسی بزرگترین مبارزه او تاکنون بوده است.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از ورایتی، «افق: حماسه آمریکایی» اولین حماسه چهار قسمتی برنامه‌ریزی شده کوین کاستنر درباره غرب آمریکا است. این بازیگر برنده ۲ جایزه اسکار در گفت‌وگوی مجازی با خبرنگاران از این فیلم سخن گفت.

فصل ۱ و ۲ «افق» از سوی برادران وارنر اکران می‌شود و اولین فیلم ۲۸ ژوئن و دومین فیلم ۱۶ آگوست ۲۰۲۴ اکران خواهد شد.

هدف کاستنر از ساخت تیزر فیلم «افق» این بود که لحظاتی از فیلم را نشان دهد که ترجمانی از حس سواری مخاطبان در گستره ۱۵ ساله گسترش و سکونت در غرب آمریکا قبل و بعد از جنگ داخلی باشد.

در تریلر سه دقیقه‌ای فیلم «افق»، گروه بازیگران معرفی می‌شوند که نقش اصلی را شخصیت هیز الیسون با بازی کاستنر برعهده دارد. با مناظری خیره‌کننده از یوتا، این فیلم پیروزی‌ها و تراژدی‌های ناشی از ایدئولوژی را بررسی می‌کند و آن‌ها را با تصاویری اکشن به تصویر می‌کشد. همبازی‌های وی در این فیلم سینا میلر، سام ورتینگتون، ینا مالون، ابی لی، مایکل روکر، دنی هیوستون، لوک ویلسون، ایزابل فورمن، جف فاهی، ویل پاتون، تانتانکا مینز، اوون کرو کفش، الا هانت و جیمی کمبل باور هستند.

در میان این فیلم، صحنه دلخراشی وجود دارد که در آن خانواده میلر مورد حمله مهاجمان نادیده‌ای قرار می‌گیرند که تیر به خانه‌شان شلیک می‌کنند و آن را به آتش می‌کشند. خانواده از هم جدا می‌شوند و میلر و دخترش در زیرزمین مخفی می‌شوند، در حالی که پسر با پدرش برای مبارزه می‌رود. این کلیپ همچنین شخصیت ویلسون را نشان می‌دهد که گروهی از مهاجران را در امتداد سفر به غرب هدایت می‌کند. در صحنه‌هایی از مراسم تشییع جنازه، او با ناامیدی می‌گوید: تمام تلاشم این است تا آنجا که بتوانم، تا آنجا که بتوانم، به افراد بیشتری کمک کنم.

معرفی رسمی فیلم نشان می‌دهد که این فیلم فریب غرب قدیم و چگونگی پیروزی – و از دست دادن آن – را از طریق خون، عرق و اشک بسیار بررسی می‌کند. ماجراجویی سینمایی جاه طلبانه کاستنر که چهار سال جنگ داخلی را در بر می‌گیرد، از ۱۸۶۱ تا ۱۸۶۵، مخاطبان را به سفری احساسی در سراسر کشوری که در حال جنگ با خودش است، می‌برد؛ جنگی که از دید خانواده‎ها، دوستان و دشمنان تجربه می‌شود و همه تلاش دارند تا آنچه را که واقعاً هستند در آن کشف کنند.

کاستنر علاوه بر ایفای نقش در این فیلم، کارگردان آن نیز برمبنای فیلمنامه‌ای است که با همراهی جان بیرد نوشته است. «افق: حماسه آمریکایی» چهارمین تلاش کارگردانی کاستنر پس از «محدوده باز» در سال ۲۰۰۳، «پستچی» محصول ۱۹۹۷ و «با گرگ‌ها می‌رقصد» برنده اسکار بهترین فیلم در سال ۱۹۹۰ است.

کاستنر در پاسخ به این سوال که آیا ساختن «افق» از «با گرگ‌ها می رقصد» دشوارتر است، گفت: این به مراتب بزرگترین مبارزه من است. من از آنچه توانستیم با این فیلم به دست آوریم شوکه شده‌ام. من «با گرگ‌ها می‌رقصد» را در ۱۰۶ روز فیلمبرداری کردم و فیلمی را که اکنون می‌بینید در ۵۲ روز. خیلی چیزها یاد گرفتم و تلاش کردم تا آن را به مخاطبان هم نشان دهم و حالا ۴ فیلم دارم.

کاستنر در این گفت‌وگو توضیح داد که چرا بیش از ۳۰ سال به این ایده فکر کرده است. وی گفت: از عشق از پا درآمدن سخت است. من چنین کاری نمی‌کنم. چیزهایی که حس کلاسیک دارند از دست نمی‌روند. فکر می‌کنم آنها در هر دهه وجود دارند. این فرصتی است که ما در سینما داریم تا چیزی بسازیم که از اولین آخر هفته افتتاحیه‌اش مدت‌ها ادامه پیدا کند. من هرگز برای فروش آخر هفته‌ها حساب باز نمی‌کنم؛ برای من افرادی اهمیت دارند که بخواهند دوباره و دوباره فیلم را تماشا کنند.

کاستنر حتی وقتی کسی حاضر نبود برای تامین مالی فیلم قدم پیش بگذارد، منصرف نشد. او در این باره گفت: افراد زیادی هستند که می‌دانند من کمی سرسخت هستم یا چیزی در این مایه‌ها!

از نظر لحن فیلم، اما او می‌خواست از تمدن‌ فرسوده وسترن فاصله بگیرد.

وی اظهار کرد: وسترن‌های زیادی داریم که خوب نیستند، چون خیلی ساده شده‌اند. وسترن‌ها در واقع پیچیده هستند، زیرا اینجا دیزنی لند نیست. اینها زندگی واقعی بودند. مردم فقط راه خود را باز می‌کردند. زن‌ها فقط سعی می‌کردند خانواده‌شان را تمیز نگه دارند، به آنها غذا بدهند و در واقع آن‌ها تا حد مرگ کار کردند. عمر زنان کوتاه بود. تنها کاری که آنها انجام می‌دادند این بود که باید کار می‌کردند. من جذب آن‌ها شدم. همیشه جذب چیزهای کوچکی می‌‎شوم که مردم باید تحمل می‌کردند.

کاستنر گفت، از آنجایی که او به این داستان بسیار علاقه داشت، در نهایت متوجه شد که باید آن را بسازد که به این معناست که برای انجام آن از نظر مالی باید به خود متکی می‌بود.

وی اعتراف کرد: شاید هوشمندانه‌ترین کار نباشد، اما خانه ۱۰ هکتاری ام را در سانتا باربارا به خطر انداختم تا سرمایه ساخت این فیلم‌ را تهیه کنم. من روی مردم حساب می‌کنم. من روی این حساب می‌کنم که فیلم واضح و گویا باشد و با در نظر گرفتن این موضوع، خودم را به سمت غرب کشاندم و راه افتادم تا این فیلم را در یوتا بسازم.

کاستنر سپس توضیح داد که چرا فیلم را در این بخش آمریکا ساخته است. او گفت: وقتی از یوتا عبور می‌کنید، جادو است ولی کار برای ما آسان نبود. چیزهایی که در سایر ایالت‌ها راحت وجود دارد، اینجا نبود … اما من به نوعی تصمیم هوشمندانه تجاری را کنار گذاشتم و به فکر این نبودم که هزینه کمتری بکنم. تولید بیش از ۱۰۰ میلیون دلار در یوتا بیشتر هزینه برداشت و بیش از ۵۰۰ نفر را در طول فیلمبرداری به کار گرفت. ما بر ایالت تاثیر گذاشتیم، اما دولت بر من تاثیر گذاشت.

کاستنر گفت هر چه بیشتر شروع به فکر کردن به آن کردم، بیشتر متوجه شدم که رویاها، رفتن به غرب، همیشه آن بیرون هستند؛ در «افق» و برای همین این اسم را انتخاب کردم.

وی در توضیح گفت: همه همیشه به دنبال چیزی هستند؛ حتی امروز، در روابطی که داریم و کار می‌کنیم در جست وجوی چیزی هستیم. دنبال خانه هستیم، دنبال هوای تازه هستیم و تاریخ ۲۰۰ ساله ما در سراسر این کشور همین بوده است.

کاستنر همچنین به بی‌عدالتی‌هایی که این فیلم حماسی به آنها پرداخته، اشاره کرد و به‌ویژه به دوران جنگ داخلی تاکید کرد و یادآور شد که آن را نشانه‌ کشورش می خواند که هر جور به آن نگاه کنیم، باز معنی‌اش از دست دادن زندگی است.

وی گفت: این‌ها مسایلی است که هنوز حل نکرده‌ایم، همچنان در تلاش هستیم تا به عنوان یک ملت با آنها کنار بیاییم؛ اما این‌ها غرب را در یک چشم به هم زدن نابود کرد.

کاستنر که در ژانر وسترن یا کابوی تجریه زیادی دارد، یادآوری کرد سعی ندارد با فیلم جدیدش چرخ را دوباره اختراع کند.

وی ادامه داد: به دنبال این نیستم که رکورد بزنم یا درس تاریخ بسازم. من فقط از یک راه به فیلم‌ها نگاه می‌کنم؛ دنبال اکشن می‌روم و به درگیری مسلحانه می‌رسم اما شاید به روش دیگری به آنجا برسم. غرب مکانی واقعی با مسایل واقعی است.

وی درباره اهدافی که از ساخت این فیلم داشت گفت: می‌خواهم دختر کوچکم ببیند مادربزرگ بزرگ، بزرگ و بزرگش چه چیزی را پشت سر گذاشته است.

ولی در مقیاس بزرگ‌تر کاستنر امیدوار است که این سفر ارزش پول تماشاگران سینما را داشته باشد.

وی ادامه داد: قدیمی‌ترین نوع قصه گفتن حرفه‌ای، نشستن در اطراف آتش است. همه ما می‌خواهیم یک صدای خوب بشنویم و نمی‌خواهیم کسی وقت ما را تلف کند. من امیدوارم وقت شما را تلف نکنم، ۴ فیلم درست کردم و مایلم همه ما با آن‌ها سفرها کنیم و سعی کنیم درک بالایی از اولین سفر داشته باشیم. دومی قبلا فیلمبرداری شده است. من دوباره به سمت غرب می‌روم، سنگی را در سربالایی هل می‌دهم و سعی می‌کنم سنگ سوم را بالا ببرم و فیلم را بسازم.

کاستنر گفت: در زندگی به شدت راضی هستم که خدا به من اجازه داد تا این ۲ مورد اول را انجام دهم. حداقلش این است که به غرب رفتم.